کد مطلب:124399 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:125

احتجاج امام حسن با عمرو بن عاص و ابوالاعور
[87]-167- ابن ابی الحدید می گوید:مدائنی روایت كرده است:

عمرو بن عاص در طواف، با امام حسن علیه السلام روبه رو شد و گفت:حسن! آیا تو پنداشتی كه دین، جز با تو و پدر تو به پا نمی شود؟ اینك دیدی كه خدا آن را با معاویه به پا كرد، و پس از كژی، استوار ساخت، و پس از ناپیدایی، آشكار كرد؟ آیا خدا خشنود به كشتن عثمان است؟ آیا درست است كه تو - همچون شتری كه [آسیاب] آرد را می چرخاند، با جامه ای همچون پوسته ی نازك تخم مرغ - خانه ی خدا را طواف كنی، و قاتل عثمان باشی؟ سوگند به خدا! این كه معاویه تو را در آبشخور پدرت درآورد، برای جمع پراكندگی، بهتر و برای [مقابله با] دشواری ها، آسان تر خواهد بود.

امام حسن علیه السلام فرمود:حقا كه اهل آتش، نشانه هایی دارند كه با آن شناخته می شوند:بدگویی و انكار اولیای خدا، و یاوری و دوستی با دشمنان خدا. سوگند به خدا! تو به یقین، می دانی كه علی علیه السلام یك ساعت، و نه [حتی] چشم به هم زدنی، در خدا، و در دین خدا شك نكرد، و سوگند به خدا! ای فرزند ام عمرو! یا [از این بیهوده گویی های خود] دست برمی داری و یا پهلوهایت را با آن چنان ابزار برنده ای می شكافم كه سخت تر از سر نیزه های قعضب [1] باشد. از حمله ی بر من، باز ایست كه من كسی هستم كه می شناسی، نه اشاره ی چشم ناتوانی، دارم و نه [برای تو] سر نرم استخوان، و خوردنی گوارایم. و من در قریش، همچون میانه ی گردن بند زینتی می درخشم. بزرگی خاندانم، معروف است، و به غیر پدرم، انتساب ندارم. و تو آن كسی كه هم خود می دانی و هم مردم. مردانی از قریش درباره ی تو اختلاف كردند تا سلاخان ایشان - كه در وجهه ی خانوادگی، پست تر، و در پستی، بزرگ تر



[ صفحه 175]



بودند - بر [انتساب] تو [، به خود] پیروز شدند. دور شو از من، كه تو ناپاكی، و ما خاندان طهارتیم كه خداوند از ما، هر ناپاكی را زدود، و خلوص ویژه ای به ما بخشید.

پس عمرو بن عاص خاموش شد و امام حسن علیه السلام، غمگین برگشت. [2] .

احتجاج امام حسن علیه السلام با عمرو بن عاص و ابوالأعور

[88]-168- طبرانی با سند خود از عبدالرحمن بن ابی عوف نقل كرده است:

عمرو بن عاص و ابوالاعور سلمی به معاویه گفتند:حسن بن علی - كه خدا از هر دو خشنود باد - مردی ناتوان در سخن است. معاویه گفت:این سخن را نگویید؛ زیرا رسول خدا صلی الله علیه و آله در كام او آب دهان خود افكند، و هر كس چنین باشد، لكنت زبان ندارد.

و امام علیه السلام فرمود:اما تو ای عمرو! دو نفر درباره ی تو، بگومگو كردند. اینك ببین كدام یك پدر توست؟ و اما تو ای ابوالاعور، همانا رسول خدا صلی الله علیه و آله، رعل، و ذكوان و عمرو بن سفیان را لعنت كرد. [3] .

[89]-169- طبرانی با سند خود از ابومجلز نقل كرده است:

عمرو بن عاص و مغیرة بن شعبه به معاویه گفتند:حسن بن علی علیه السلام لكنت زبان دارد؛ سخن و اندیشه ای دارد كه ما می دانیم چیست، ولی خود به سخن می آید و نمی تواند [، اینك بگذار ما او را تحقیر كنیم]. معاویه گفت:نكنید. و نپذیرفتند. پس عمرو بن عاص بر منبر رفت و از علی علیه السلام بدگویی كرد. سپس مغیره منبر رفت و حمد و ثنای خدا به جا آورد، و از علی علیه السلام بدگویی كرد. سپس به حسن بن علی علیه السلام گفته شد كه منبر برو. آن حضرت فرمود:من منبر نمی روم و سخن نمی گویم تا به من قول دهید كه اگر حق گفتم، تصدیقم كنید و اگر باطل گفتم، تكذیبم كنید. و قول دادند. پس بر منبر رفت و حمد و ثنای خداوند به جا آورد و فرمود:تو را به خدا سوگند، ای عمرو و ای مغیره! آیا می دانید كه رسول خدا صلی الله علیه و آله آن را كه از پی شتر بود، (معاویه)، و آن را كه بر شتر سوار بود (ابوسفیان) لعن فرمود كه یك نفرشان فلانی است؟ گفتند:خدایا! آری. فرمود:ای معاویه؛ ای مغیره! شما را به



[ صفحه 176]



خدا سوگند می دهم! آیا می دانید كه رسول خدا صلی الله علیه و آله، عمرو بن عاص را در هر بیتی كه سرود، یك لعنت فرستاد؟ گفتند:خدایا! آری. فرمود:ای عمرو بن عاص و تو ای معاویه فرزند ابوسفیان! شما را به خدا سوگند می دهم، آیا می دانید كه رسول خدا قوم این (مغیره) را لعنت كرد. گفتند:آری. فرمود:پس من سپاس می گویم خدا را كه شما از كسی بد گفتید كه از همه ی این ها مبراست. [4] .


[1] نام كسي است كه در جاهليت، سرنيزه مي ساخته است.

[2] شرح ابن ابي الحديد 27:16.

[3] المعجم الكبير 72:3، ح 2699.

[4] المعجم الكبير 71:3، ح 2698.